الإمام ناصِر محمد اليماني
03 - 10 - 1437 هـ
08 - 07 - 2016 مـ

۱۸-تیر -۱۳۹۵ه.ش.
10:10 صباحاً

[ لمتابعة رابط المشاركـــــــــة الأصلية للبيـــــــــــان ]
https://albushra-islamia.org/showthread.php?p=230837

ــــــــــــــــــــ


تذکر، هشدار و انذار به تمام مسلمانان و کافرانی که از کسی رو می‌گردانند که آنها را به سوی نعیمی دعوت می‌کند که از نعیم دنیا و آخرت عظیم‌تر است [نعیم اعظم].

بسم الله الرحمن الرحيم و صلاة و سلام بر محمدرسول الله و اولیای او از آل بیتش و تمام مؤمنان به پروردگار عالمیان که هیچ چیز را با او شریک نمی‌گیرند و جز خدا به درگاه کسی دیگر دعا نمی‌کنند تا نزد پروردگارشان شفاعت آنان را بکند، چون هیچ ولیّ و نبیّ نمی‌تواند نزد خدا شفاعتشان را کند؛ چرا که شفاعت تماماً به دست خداوند است و رحمت خدا در نفسش در برابر غضبش شفاعت آنها را می‌کند؛ تا اینکه بعد از اینکه مستقیم از پروردگار ارحم الراحمین‌شان می‌شنوند که با رحمت خود آنها را بخشیده؛ رحمتی که در نفس خدا در برابر غضبش شفاعت آنها را کرده؛ وحشت و ترس از ساکن شدن ابدی در آتش، از قلب گمراهان رخت می‌بنددو بعد از اینکه نتیجه اعمالشان را دیدند، خداوند با رحمت خود ایشان را وارد بهشت می‌نماید. آنها از متقیانی که میهمان خداوند الرحمن هستند، سؤال می‌کنند:
{مَاذَا قَالَ رَبُّكُمْ}؟
{قَالُوا الْحَقَّ وَهُوَ الْعَلِيُّ الْكَبِيرُ﴿٢٣﴾}
[سبأ]،

این پاسخ گروهی از متقیان است که نزد خداوند رحمان محشور می‌شوند و میهمان اویند؛ کسانی که اجازه سخن گفتن در پیشگاه خداوند را دارند و سخن صواب بر زبان آورده و از پروردگارشان نعیمی را طلب می‌کنند، که از نعیم جنت، عظیم‌تراست: این که خداوند در نفسش راضی گردد. آنها جرأت نمی‌کنند نزد پروردگارشان برای احدی شفاعت بخواهند، نه برای پدرانشان، نه برای مادرانشان، نه برای اولادشان و نه برای برادرانشان؛ چون خداوند را بیش از خود و تمام مخلوقاتش دوست دارند و رضوان خدا در نفسش و رفتن حزن از نفس خداوند خلاصه غایتشان است و تنها هدفشان، رضوان خداوند عزیز و حمید است، چون آنها تنها به رضایت خداوند از خودشان و حفظ آنها از آتش و وارد کردنشان به بهشت اکتفا نمی‌کنند؛ بلکه طمع دارند خداوند «نعیم اکبر» را برایشان محقق سازد؛ نعیمی که از نعیم جنت بزرگ‌تر است و در نفسش راضی شود چون از حقیقت اسم اعظم الهی باخبر شد‌ه و می‌دانند که اسم اعظم الهی، صفت رضوان خدا از بندگانش است. این اسم اعظم خداوند شماست و پروردگار این نام را به امام مهدی منتظر آموخت تا او نیز آن را به مردم یاد دهد، چون راز و حکمت آفرینش بندگانش در آن نهفته است. خداوند بندگانش را برای جنات نعیم و حور و قصرهای آن نیافریده است؛ بلکه «جنات النعیم» را برای آنها آفریده و آنها [بندگانش] را برای نعیم اکبر خلق نموده‌آست، نعیمی که از نعیم بهشت او بزرگ‌تراست، این «نعیم اکبر» رضوان خدا از بندگانش است؛ اگر تنها خدا را عبادت می‌کنید و لذا خداوند شما را برای این آفریده تا رضوان خدا را غایت خود گردانید. چون رضوان خدا بر بندگانش؛ نعیم اکبر خدا در برابر نعیم جنات اوست.
و من، امام مهدی منتظر، عبدالنعیم اکبر، ناصر محمد یمانی، به خداوند واحد قهار که پروردگار بشر و پروردگار و مالک همه چیز است قسم می‌خورم که حقیقت اسم اعظم خداوند؛ بزرگ‌ترین نشانه تصدیقی است که با‌ آن، خداوند [از میان تمام بندگانش در ملکوت آسمان‌ها و زمین] ، بنده‌ای را یاری نموده است که مردم را به سوی خدا دعوت می‌کند. بلکه این آیه از ملکوت آسمان‌ها و زمین بزرگتر است! بلکه نشانه‌ای بزرگتر از تمام «ملکوت جنات نعیمی» است که به اندازه «ملکوت آسمان‌ها و زمین» است! بلکه در نزد بندگان نعیم اعظم الی بی نهایت بزرگ‌تر و بزرگ‌تر و بزرگ‌تر از نعیم ملکوت جنات نعیم است و پروردگارشان آنها را با ملکوت جنات نعیم راضی نمی‌کند؛ هرچقدر هم پروردگار بر درجات جنات نعیم بیفزاید و هر درجه‌ای از درجه دیگرِ نعیم ملک بزرگ‌تر باشد و حتی اگر خداوند به درجات نعیم چند برابرِ ذرات ملکوت عظیم خود بیفزاید؛ در نزد بندگان نعیم اعظم برابرِ مثقال ذره‌ای نخواهد بود.
شاید تک‌تکِ مفتیان دیار مسلمین بخواهند بگویند: «ای کسی که به زعم خود مهدی منتظر، عبدالنعیم اکبر است؛ این نعیم اکبر نسبت به جنات نعیم چیست؟ ما چنین چیزی در آیات محکم ذکر قرآن عظیم پیدا نمی‌کنیم. تو دروغگوی گستاخی هستی که مردم را به سوی کفر به خدا دعوت می‌کنی؛ ‌ما چیزی از نعیمی که از جنات نعیم عظیم‌تر و بزرگتر باشد نشنیده‌ایم». پس امام مهدی منتظر در پاسخ تمام علمای مسلمین و پیروانشان می‌گوید: آیا کسی که بشریت را به پیروی از رضوان خداوند دعوت می‌کند و از آنها می‌خواهد رضوان الهی را هدف خود قرار دهند و در صدد هدایت آنها به راه صلح و امن و امان [سبل السلام] است؛ کسی می‌دانید که به سوی کفر دعوت می‌کند؟ تمام علمای مسلمین و پیروانشان در پاسخ مهدی منتظر می‌گویند: «حاشالله؛ دعوت از مردم برای پیروی از رضوان الهی و هدایت آنها به راه صلح و امان، دعوت به کفر نسبت به خدا نیست. ولی تو خود را با نام عبد النعیم اکبر می‌خوانی و ما چیزی به عنوان نعیم اکبری که از نعیم جنات بزرگ‌تر است؛ نمی‌شناسیم و در آیات محکم ذکر هم نخوانده‌ایم یا مگر تو قرآن را از نزد خویش و براساس نظر شخصی و طبق میل خودت تفسیر می‌کنی؟ نعیم اکبر نسبت به نعیم جنات چیست؟ از آیات محکم قرآن عظیم، برای تمام علمای مسلمین و امتشان [از فرقه‌ها و گروه‌های مذهبی مختلف]
آیه‌ای محکم و بینه‌ بیاور تا احدی از علمای مسلمین و عامه مسلمانان نتوانند بر سر آن با تو مجادله کنند. چون این نعیم اعظمی که به زعم تو از جنات نعیم بزرگ‌تر است؛ قاعده اساسی دعوت جهانی توست و اگر ما تفسیر حق و بهتری بیاوریم، پایه و اساس دعوتت را نابود کرده و کارت تمام خواهد شد و انصارت در نقاط مختلف از پیروی از تو دست برمی‌دارند. پس اگر از صادقان هستی، بیا و برهانی آشکار در مورد این نعیم اکبر، نعیمی که از جنات نعیم بزرگ‌تر است برای ما بیاور». پس در جواب تمام انسان‌هایی که چنین پرسشی را دارند می‌گویم: مهدی منتظر این فتوا را نداده و »خواهد داد، بلکه این فتوای خداوند است که از نعیمی سخن می‌گوید که بزرگ‌تر از جنات نعیم است. خداوند تعالی می‌فرماید:
{وَعَدَ اللَّـهُ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَمَسَاكِنَ طَيِّبَةً فِي جَنَّاتِ عَدْنٍ وَرِضْوَانٌ مِّنَ اللَّـهِ أَكْبَرُ ذَٰلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ ﴿٧٢﴾} صدق الله العظيم [التوبة].
آیا این آیه نیاز به تفسیر ابن کثیر و دیگر مفسران دارد؟ آیا فتوای خداوند بلند مرتبه و بزرگ [العلی العظیم] در آیات محکم ذکر مبنی بر اینکه نعیم رضوان خدا بر بندگانش نعیمی بزرگتر از نعیم جنات اوست، نیاز به تفسیر دارد؟ حال دیگر کسی را نمی‌یابم که تسلیم پروردگار عالمیان باشد و به این آیه اعتراض کند، آیه‌ای که خداوند در آن به بندگانش فتوا می‌دهد رضوان خدا بر بندگانش، نعیمی است که از نعیم جنات خداوند بزرگ‌تراست.

پس امام مهدی منتظر ناصر محمد یمانی حجتاقامه کرده و می‌گوید: آیا درست است نعیم اکبر یعنی رضوان الهی را وسیله تحقق نعیم کوچک‌تر یعنی نعیم جنات کنید؟ آیا خداوند شما را برای جنات نعیم آفریده یا جنات نعیم را به خاطر شما خلق کرده است و شما را برای عبادت خود آفریده‌است تا از رضوان الهی به عنوان هدف نهایی‌تان پیروی کنید؟ والله والله که در این امت، قومی زندگی می‌کنند که محبوب خدا و محب او هستند [یحبهم الله و یحبونه]. من بسیاری از آنان را نمی‌شناسم ولی آنها خود می‌دانند که به بالاترین درجه جنات نعیم که با نام «وسیله» شناخته می‌شود، راضی نخواهند شد و اگر هر یک از آنان به فوز این مقام نایل گردد، آن را وسیله‌ای برای تحقق نعیمی خواهند کرد که از نعیم جنات بسیار بزرگ‌تر است، یعنی راضی بودن خداوند در نفسش بدون این که متحسر و حزین باشد.
ممکن است یکی از علمای مسلمین که به خواست خداوند از این بیان باخبر شده‌است، بخواهد بگوید: «ای کسی که ادعا می‌کنی خداوند در نفس خود به خاطر بندگان گمراهش حزین و متحسر است، از خداوند واحد قهار بترس»!. پس مهدی منتظر در پاسخ می‌گوید: آیا معترف نیستید که خداوند از توبه بنده‌اش بسیار خوشحال می‌شود؟ حزن او هم برای بندگان گمراهش که از کوتاهی‌های خود نزد پروردگار متحسرند، بسیار عظیم است. وجود حسرت و حزن در نفس خدا را در این آیات می‌یابیم، آیاتی که خداوند در محکمات کتابش از حال خود به ما خبر می‌دهد و می‌فرماید به خاطر ظلمی که‌ آنان به خود کرده‌اند متحسر و حزین است. خداوند تعالی می‌فرماید:
{إِن كَانَتْ إِلَّا صَيْحَةً وَاحِدَةً فَإِذَا هُمْ خَامِدُونَ﴿٢٩﴾ يَا حَسْرَةً عَلَى الْعِبَادِ مَا يَأْتِيهِم مِّن رَّسُولٍ إِلَّا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ ﴿٣٠﴾ أَلَمْ يَرَوْا كَمْ أَهْلَكْنَا قَبْلَهُم مِّنَ الْقُرُونِ أَنَّهُمْ إِلَيْهِمْ لَا يَرْجِعُونَ ﴿٣١﴾} صدق الله العظيم [يس].
اما خداوند آنان را به دلیل یأس از رحمت او، در عذاب وامی‌گذارد، چون به کلی از رحمتش ناامید و مأیوس‌اند. برای همین هم از خدا نمی‌خواهند به آنها رحم کند، بلکه از پروردگارشان درخواست می‌کنند تا آنها را به حیات دنیوی بازگرداند تا اعمالی غیر از اعمالی که مرتکب شده بودند، انجام دهند و سپس می‌گویند اگر به اعمالی بازگردند که خدا نهی فرموده‌است؛ ظالم‌اند. تک تک‌شان می‌گویند:
{رَبِّ ارْجِعُونِ ﴿٩٩﴾ لَعَلِّي أَعْمَلُ صَالِحًا فِيمَا تَرَكْتُ...} [المؤمنون]
اما خداوند با برانگیختن رسولان خود و کسانی که برای تذکر و یا داشتن عذر در پیشگاه خدا، آیات بینه‌‌ و محکم الهی را برای آنان می‌خواندند، در برابرشان حجت آورده است. ولی آنها نسبت به آن کافر شده و به رسولان خدا و پیروانشان می‌گفتند:
{إِنْ أَنتُمْ إِلَّا تَكْذِبُونَ ﴿١٥﴾ قَالُوا رَبُّنَا يَعْلَمُ إِنَّا إِلَيْكُمْ لَمُرْسَلُونَ ﴿١٦﴾ وَمَا عَلَيْنَا إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ ﴿١٧﴾} [يس].
تا جایی که رسولان الهی و کسانی که با وی ایمان آورده بودند بگویند: «نصرت خداوند کی فرا خواهد رسید؟» و خداوند هم به ایشان یاری می‌رساند که خداوند تغییری در کلماتش نداده و خلف وعده نمی‌کند. تا وقتی که معارضان، عذاب خدا را به صورت لرزیدن زمین زیر پایشان را حس می‌کردند و از ترس فرو ریختن سقف بر سرشان، از دیار و خانه‌های‌شان می‌گریختند. پس خداوند، با عذاب جنگ خود را از راه زمین و آسمان و دریا غافل‌گیرشان می‌کرد. وقتی با احساس لرزیدن زمین، از ترس ریختن سقف بر سرشان از خانه و دیارشان می‌گریختند، خداوند چشمه‌های آتشفشان را در برابرشان منفجر می‌کرد و بر سرشان آتش می‌بارید؛ لذا به سوی خانه‌های‌شان برمی‌گشتند، چون خراب شدن سقف خانه برسرشان بهتر از آتش سنگ‌های مذابی است که از آتشفشان بر سرشان می‌ریخت و یا بهتر از غرق شدن با موج‌های سهمگین دریای مسجور که به‌سوی خشکی هجوم می‌آورند، است. عذاب از هر طرف بر سرشان می‌بارید، لذا کسانی که اول کار فرار کرده و از زلزله نجات یافته بودند، به خانه‌هایشان بازمی‌گشتند، اما خانه‌هایشان را هم ویران شده می‌یافتند. آنان با فرار از عذاب الهی نمی‌توانستند خدا را عاجز کنند؛ لذا می‌گفتند: «يا ويلنا إنَّا كنّا ظالمين» ، وای بر ما که ظالم بودیم و از خداوند نمی‌خواستند به حق رحمتی که برخود نوشته است، به آنان رحم کرده و عذاب را از آنان بردارد و هم چنان تکرار می‌کردند: «وای بر ما! به یقین ما ظالم بودیم!» و همچنان این سخن را تکرار می‌کردند، تا خداوند آنها را درو کرده و خاموش می‌ساخت! {اشاره به آیه کریمه سوره الأنبیاء:فَمَا زَالَتْ تِلْكَ دَعْوَاهُمْ حَتَّىٰ جَعَلْنَاهُمْ حَصِيدًا خَامِدِينَ ﴿۱۵} و به سوی عذابی که شدیدتر و پایدارتر بود[عذاب بعد از مرگ] منقل می‌شدند. هریک از گمراهان می‌گفتند:
{يَا حَسْرَتَىٰ عَلَىٰ مَا فَرَّطتُ فِي جَنبِ اللَّـهِ وَإِن كُنتُ لَمِنَ السَّاخِرِينَ ﴿٥٦﴾} [الزمر].
آنان دیگر بر کفر و عناد و تکبرشان اصراری نداشتند، بلکه ظالمانشان از شدت ندامت دست خود را می‌گزیدند و در زندان مرکزی به حبس ابد گرفتار شدند.
ممکن است کسی سؤال کند: «این زندان کدام است؟». می‌گوییم: زندان عظیم خداوند که هفت در دارد، ظاهر آن آتشی است که شعله می‌کشد و باطن آن شدیدتر و بزرگ‌تر است. بر بالای سرشان آتش و از زیر پایشان آتش جاری است و درهای هفت‌گانه آن به روی آنان بسته می‌شود. حیات آنان مرگ ندارد و در آنجا نه می‌میرند و نه زنده می‌مانند. هربار که پوست‌شان می‌سوزد، در چشم برهم زدنی خداوند پوست جدیدی جای آن می‌آورد؛ در کمتر از چشم برهم زدن....آیا در برابر آتشی که سوخت ان سنگ است طاقت دارید؟ آتش آن مانند آتشی نیست که شما از چوب درختان روشن می‌کنید...بلکه سوخت این آتش سنگ است و ساکنان آن بندگانی که در حق خود ظلم کرده‌اند. آنها از رحمت پروردگارشان ناامید هستند و از بندگان مقرب خدا درخواست رحمت پروردگارشان را دارند:
«ادعوا ربكم يخفِف عنّا يوماً واحداً من العذاب»، [از پروردگارتان بخواهید یک روز عذاب را از ما بردارد].علت اینکه به جای خداوند، از بندگانش درخواست می‌کنند این است که از رحمت الهی مأیوسند و با این کار بیشتر از قبل در حق خود ظلم می‌کنند؛ با اینکه باب دعا به پیشگاه پروردگار، در دنیا و آخرت باز است. در آخرت در اعمال بسته است، اما برای کسانی که از خداوند درخواست رحمت کنند، در دعا باز می‌ماند و وعده خدا حق است. خداوند ارحم الراحمین است...
ای بندگان خدا از خدا تقوا کنید و از کسی که شما را به سوی رضوان الهی دعوت می‌کند؛ پیروی نمایید. از آنچه که در آیات محکم ذکر آمده است، پیروی کنید. از خداوند واحد قهار به سوی خودش بگریزید، به سوی خودش بگریزید... و بدانید جز خدا، پناه‌گاهی برای فرار از عذاب خدا در دنیا و آخرت وجود ندارد. آن طور نیست که شما تصور کرده و به خدا افترا می‌زنید؛ شفاعت هیچ،کسی نزد او فایده ندارد و جز پروردگار ولی، و نبی، شفاعت کننده‌ای ندارید....
از گروه‌های و احزاب مسلمین به شدت در تعجبم که می‌دانند این بیان، به حق از آنچه که در قرآن عظیم آمده؛ استنباط شده ولی می‌روند و به نام دین، یک دیگر را می‌کشند و به دنبال قدرت و سلطه‌ی حقیر دنیا هستند. ای عجب ازآنچه که دوست داشته و طمع رسیدن به آن را دارند؛ رسیدن به کرسی حکومت به عشق قدرت و مال! آیا نمی‌دانند که در اول کار در برابر پروردگار تنها مسئول اهل بیت‌شان هستند، ولی بعد از رسیدن به کرسی حکومت؛ در پیشگاه خدا مسئولیت تمام امت را بر گردن دارند؟ و اگر حاکم ظالمی باشند که به طعام مساکین اهمیتی ندهند و حق آنان از بیت المال مسلمین را به ایشان نپردازندِ خواهد گفت:

{مَا أَغْنَىٰ عَنِّي مَالِيَهْ ﴿٢٨﴾ هَلَكَ عَنِّي سُلْطَانِيَهْ ﴿٢٩﴾} [الحاقة]،
و خداوند به این پادشاه یا رئیس می‌گوید:
{خُذُوهُ فَغُلُّوهُ ﴿٣٠﴾ ثُمَّ الْجَحِيمَ صَلُّوهُ ﴿٣١﴾ ثُمَّ فِي سِلْسِلَةٍ ذَرْعُهَا سَبْعُونَ ذِرَاعًا فَاسْلُكُوهُ ﴿٣٢﴾ إِنَّهُ كَانَ لَا يُؤْمِنُ بِاللَّـهِ الْعَظِيمِ ﴿٣٣﴾ وَلَا يَحُضُّ عَلَىٰ طَعَامِ الْمِسْكِينِ ﴿٣٤﴾} صدق الله العظيم [الحاقة]
ای عاشقان قدرت از خدا تقوا کنید! شما به حیات دنیا راضی شده و دانشتان از دنیا همین است: حب قدرت و یا کسب مال از هر راهی ولو اینکه از راه ریختن خون مردم باشد....و سپاهشان هم برای خواست آنها خود را به مهلکه و ورطه می‌افکنند! ای عجب؛ آیا احدی از آنان وقتی می‌خواهد کسی را بکشد از خودش می‌پرسد عاقبتش چه خواهد شد؟ والله والله که اگر تمام کوه‌ها و خاک زمین را طلا کنید و همه آن را بدهید تا خدا شما را از آتش جهنم نجات دهد، خدا زمین پر از طلا را به جای او نخواهد پذیرفت؛ پس چرا این قدر مال را دوست دارید و به خاطر مال و قدرت؛ خون یک دیگر را بر زمین می‌ریزید؟ ای جماعت مسلمین! اگر صادق بوده و واقعاً در پی این هستید که به قدرت برسید تا قدرت وسیله‌ای باشد برای حکم بر اساس فرامین الهی و برداشتن ظلم انسان از برادر انسانش؛ پس چرا به دعوت کسی که شما را به حکمیت کتاب خدا فرا می‌خواند، پاسخ نمی‌دهید؟ و اگر فریاد دین‌داری شما برای رسیدن به حکومت و سلطنت و مال باشد؛ به این دعوت پاسخ نخواهید داد. فرض کنید یکی از شما به کرسی حکومت برسد و صد سال از مال و قدرت برخوردار شود و سپس بمیرد در حالی که برای رعایای ضعیف و فقرا و مساکین؛ حاکم ظالمی بوده است. سپس خداوند او را تا بی‌نهایت در آتش جهنم حبس کند؛ آنچه که در دنیا از آن بهره برده بودید در آنجا به چه کارتان می‌آید؟ آیا تعقل نمی‌کنید! پس هر کس از شما که می‌خواهد برای حکم کردن بر اساس فرامین نازل شده خداوند به قدرت برسد، به دعوت کسی که شما را به حکمیت کتاب خدا فرا می‌خواند، پاسخ دهد و اگر سرباز زنید؛ دروغ‌گو هستید و تنها فریاد دین‌داری سر داده‌اید تا به قدرت برسید. در این صورت به شما بشارت می‌دهم که خداوند از زمین و ‌آسمان و دریا به جنگ شما می‌آید و این عذاب روز عقیم است که از کوکب عذاب به شما می‌رسد. کوکبِ عذابی که از جنوب زمین بر شما طلوع خواهد کرد. این کوکبِ سقر است که هر از چندگاهی به سراغ بشر می‌آید ]لواحة للبشر] و به صورت ناگهانی به سراغتان می‌آید و نمی‌توانید مانع عبور آن از آسمان زمین‌تان شوید و بر سرتان بارانی از سنگ‌های آتشین فرو می‌فرستد و مهلت داده نمی‌شوید واین وعده محتوم خداوند است...
من می‌ترسم عذابی نزدیک‌تر [خفیف‌تر] بر سر مسلمانان نازل شود؛ می‌ترسم به خاطر روگردان شما از آنچه که خداوند در کتاب خود قرآن عظیم فرستاده‌است، گرفتار بادی عقیم شوید و یا شهابی آتشین از آسمان بر زمین‌تان فرود آید، مانند «راجفه»ای که بر سر ثمود نازل شد...قرآنی که به آن ایمان دارید ولی آن را مهجور گذاشته و احکام و حدود آن را اجرا نمی‌کنید. خداوند شما را به خاطر کفر نسبت به امام مهدی ناصر محمد یمانی عذاب نمی‌کند، من تنها بشری مانند شما هستم؛ بلکه غضب خداوند بر شما به علت این است که از حکمیت فرمان خدا میانتان روگردانید. بنده خدا و خلیفه او امام مهدی منتظر ناصر محمد یمانی وظیفه‌ای جز این ندارد که در موارد مشاجرات دینی؛ حکم خدا را برایتان بیاورد. ای جماعت مسلمین؛ اگر به کتاب خدا و سنت حق رسولش- که مخالف محکمات قرآن عظیم نیست- ایمان دارید؛ پس تسلیم حکم خدا شوید که این برای شما بهتر است. و اگر سرباز زدید؛ پروردگار من و پروردگار شما بهتر می‌داند با چه چیزی [عذابی] دعوت حق پروردگارتان را درک می‌کنید و حکم با خداوند اسرع الحاسبین است.

وسلامٌ على المرسلين والحمد لله ربّ العالمين..
عبد الله وخليفته للحكم بما أنزل الله؛ الإمام المهديّ ناصر محمد اليماني.



اقتباس المشاركة 230844 من موضوع تذكيرٌ وتحذيرٌ ونذيرٌ إلى المسلمين والكفار المعرضين عن الداعي إلى النعيم الأعظم من نعيم الدنيا والآخرة..

[ لمتابعة رابط المشاركـــــــــة الأصلية للبيـــــــــــان ]
https://albushra-islamia.org/showthread.php?p=230837

الإمام ناصِر محمد اليماني
03 - 10 - 1437 هـ
08 - 07 - 2016 مـ
10:10 صباحاً
ــــــــــــــــــــ




تذكيرٌ وتحذيرٌ ونذيرٌ إلى المسلمين والكفار المعرضين عن الداعي إلى النعيم الأعظم من نعيم الدنيا والآخرة ..

بسم الله الرحمن الرحيم، والصلاة والسلام على محمدٍ رسول الله وأوليائه من آل بيته وجميع المؤمنين بربّ العالمين لا يشركون به شيئاً فلا يدعون مع الله أحداً ليشفع لهم عند ربّهم لأنّ ليس لهم من دونه وليٌّ ولا نبيٌّ يشفع لهم فالشفاعة لله جميعاً تشفع لهم رحمته في نفسه من عذابه، حتى إذا فُزِّع عن قلوب الضالين الخوف من الخلد في نار جهنم بعد أن سمعوا ما سمعوا مباشرةً من ربهم أرحم الراحمين بأنّه غفر لهم برحمته التي شفعت لهم في نفسه من عذابه فليدخلوا جنته برحمته بعد أن ذاقوا وبال أمرهم فقالوا للوفد إلى الرحمن من المتقين: {مَاذَا قَالَ رَبُّكُمْ قَالُوا الْحَقَّ وَهُوَ الْعَلِيُّ الْكَبِيرُ﴿٢٣﴾} [سبأ]، وذلك ردّ طائفةٍ من المتقين الذين تمّ حشرهم إلى الرحمن وفداً؛ الذين يملكون منه خطاباً فيقولون صواباً مطالبين من ربهم تحقيق النعيم الأعظم من جنته فيرضى في نفسه، ولا يتجرّأون في طلب الشفاعة لا لآبائهم ولا لأمهاتهم ولا لأولادهم ولا لإخوانهم كون الله أحبّ إلى أنفسهم منهم ومن كافة خلقه أجمعين، فرضوان ربهم في نفسه وذهاب حزنه هو خلاصة غايتهم فهدفهم الوحيد رضوان الله العزيز الحميد، كونهم لم يكتفوا فقط برضوان الله عليهم لكي يقيَّهم من ناره ويدخلهم جنته؛ بل يطمعوا لتحقيق النعيم الأكبر من نعيم جنته فيرضى بعد أنْ علموا بحقيقة اسم الله الأعظم بأنّه صفة رضوان الله على عباده، ذلكم اسم الله الأعظم الذي آثر الله به الإمام المهديّ المنتظَر ليعلّمه للناس كون فيه سرّ الحكمة من خلق عباده، فلم يخلقهم من أجل جنّات النعيم وحورها وقصورها؛ بل خلق الله جنّات النعيم من أجلهم وخلقهم من أجل النعيم الأكبر من نعيم جنته ذلكم رضوان الله على عباده إن كُنتُم إياه تعبدون، فلذلك خلقكم لتبتغوا رضوان الله غايةً، كون رضوان الله على عباده هو النعيم الأكبر من نعيم جنّات النعيم.

وإنّي الإمام المهديّ المنتظَر عبد النعيم الأكبر ناصر محمد اليماني أقسم بالله الواحد القهار ربّ البشر وربّ كلّ شيءٍ ومليكه أنّ حقيقة اسم الله الأعظم هو أكبر آيةِ تصديقٍ أيّد الله بها عبداً يدعو إلى الله من بين عباده في ملكوت السماوات والأرض! بل آية أكبر من ملكوت السماوات والأرض! بل آية أكبر من نعيم ملكوت جنّات النعيم التي عرضها كعرض ملكوت السماوات والأرض! بل أعظم وأعظم وأعظم من نعيم ملكوت جنّات النعيم لدى عبيد النعيم الأعظم إلى ما لا نهايةٍ فلن يرضيهم ربهم بملكوت جنّات النعيم مهما زاد لهم ربهم في درجات نعيم جنّات النعيم، وكلّ درجةٍ أعظم من درجةٍ في نعيم المُلك، وحتى ولو ضاعف درجات النعيم بأضعاف تعداد ذرات ملكوت الله العظيم فلا يساوي في أنفس عبيد النعيم الأعظم مثقال ذرةٍ!

وربّما يودّ كلّ مفتٍ في ديار المسلمين أن يقول: " يا من يُزعم أنه المهديّ المنتظَر عبد النعيم الأكبر، فما هو النعيم الأكبر من جنّات النعيم يا هذا؟ فلم نجده في محكم الذكر القرآن العظيم، وإنك لكذّاب أشِر تدعو إلى الكفر بالله، فما سمعنا بنعيمٍ أعظم وأكبر من جنّات النعيم". فمن ثمّ يردّ الإمام المهديّ المنتظَر على كافة السائلين من علماء المسلمين وشيعهم وأقول: فهل من يدعو البشر إلى اتّباع رضوان الله كغايةٍ فيهديهم إلى سبل السلام ترونه يدعو إلى الكفر بالله؟ ثمّ يردّ على المهديّ المنتظَر كافةُ علماء المسلمين وأتباعهم فيقولون: "حاشا لله أن يدعو إلى الكفر بالله من يدعو البشر إلى اتّباع رضوانه ويهديهم إلى سبل السلام، ولكنك تسمّي نفسك عبد النعيم الأكبر، وما ندري ما النعيم الأكبر من جنّات النعيم، وما قرأناه في محكم الذكر، أم تفسّر القرآن برأيك ومن عند نفسك حسب هواك؟ فأيّ نعيمٍ أكبر من جنّات النعيم؟ فَأْتِ به من محكم القرآن العظيم بآيةٍ محكمةٍ بيّنةٍ لكافة علماء المسلمين وأمّتهم على مختلف مذاهبهم وفرقهم ولا يستطيع أن يجادلك في تفسيرها أحدٌ من علماء المسلمين ولا عامتهم، كون هذا النعيم الأعظم الذي تزعم أنّه النعيم الأعظم من جنّات النعيم هو القاعدة الأساسية لدعوتك العالميّة، فإذا جئناك بالحقّ وأحسن تفسيراً فقد هدمنا أساس دعوتك وينتهي أمرك ويرجع أنصارك عن اتّباعك في مختلف الأقطار، فهيا آتنا بالبرهان المبين لهذا النعيم الأكبر من جنّات النعيم إن كنت من الصادقين". فمن ثمّ يردّ المهدي المنتظَر على كافة السائلين من الناس أجمعين وأقول: لا ولن يفتيكم المهديّ المنتظَر؛ قل الله يفتيكم عن النعيم الأكبر من جنّات النعيم في قول الله تعالى:
{وَعَدَ اللَّـهُ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَمَسَاكِنَ طَيِّبَةً فِي جَنَّاتِ عَدْنٍ وَرِضْوَانٌ مِّنَ اللَّـهِ أَكْبَرُ ذَٰلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ ﴿٧٢﴾}
صدق الله العظيم [التوبة].

فهل هذه الآية تحتاج إلى تفسير ابن كثير أو لغيره من أصحاب التفاسير لفتوى الله العليّ الكبير في محكم الذكر أنّ نعيم رضوان الله على عباده لهو النعيم الأكبر من نعيم جنّات النعيم؟ فلا أرى الآن لمسلم لله ربّ العالمين أيَّ اعتراضٍ على هذه الآية التي يفتي فيها الله عبادَه أنّ رضوان الله على عباده لهو النعيم الأكبر من نعيم جنّات النعيم.

ومن ثمّ يقيم الحجّة الإمام المهديّ المنتظَر ناصر محمد اليماني وأقول: فهل الأحقّ أن تتخذوا النعيم الأكبر وسيلةً لتحقيق النعيم الأصغر جنّات النعيم؟ فهل خلقكم الله من أجل جنّات النعيم أم خلق جنّات النعيم من أجلكم وخلقكم لتعبدوه؟ فاتّبعوا رضوان الله كغاية، فوالله ثمّ والله إنّ في هذه الأمّة قوماً يحبّهم الله ويحبّونه ولا أعرف كثيراً منهم ولكنهم يعلمون ما بأنفسهم أنهم لن يرضوا بأعلى درجةٍ في جنّات النعيم التي تسمّى بالوسيلة، وإنّه لو يفوز بها كلّ واحدٍ منهم فإنه سوف يتخذها وسيلةً لتحقيق النعيم الأعظم منها فيرضى الله في نفسه لا متحسراً ولا حزيناً.

وربّما يودّ ممن أظهرهم الله على بياني هذا من علماء المسلمين أن يقول: "اتقِ الله الواحد القهار يا من يزعم أنّ الله متحسرٌ وحزينٌ على عباده الضالين". فمن ثمّ يردّ عليكم المهديّ المنتظَر وأقول: ألستم معترفين بعظيم فرحة الله بتوبة عبده؟ فكذلك حزنه عظيمٌ على عباده الضالين المتحسرين على ما فرّطوا في جنب ربهم. ثمّ نجد الحسرة والحزن في نفس الله عليهم في الآية التي أخبركم الله عن حاله في محكم كتابه أنه متحسرٌ وحزينٌ عليهم بسبب ظلمهم لأنفسهم. وقال الله تعالى:
{إِن كَانَتْ إِلَّا صَيْحَةً وَاحِدَةً فَإِذَا هُمْ خَامِدُونَ﴿٢٩يَا حَسْرَةً عَلَى الْعِبَادِ مَا يَأْتِيهِم مِّن رَّسُولٍ إِلَّا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ ﴿٣٠﴾ أَلَمْ يَرَوْا كَمْ أَهْلَكْنَا قَبْلَهُم مِّنَ الْقُرُونِ أَنَّهُمْ إِلَيْهِمْ لَا يَرْجِعُونَ ﴿٣١﴾} صدق الله العظيم [يس].

ولكنهم وبسبب يأسهم أن يرحمهم الله تركهم في العذاب كونهم مبلسون يائسون من رحمته، ولذلك لم يسألوا الله رحمته؛ بل دعاؤهم إلى ربّهم أن يخرجهم من النار فيعيدهم إلى الحياة الدنيا ليعملوا غير الذي كانوا يعملون، وقالوا فإن عدنا لما نهيتنا عنه فإنا ظالمون، ويقول كلٌّ منهم:
{رَبِّ ارْجِعُونِ ﴿٩٩﴾ لَعَلِّي أَعْمَلُ صَالِحًا فِيمَا تَرَكْتُ} [المؤمنون:99-100]، ولكن قد أقيمت عليهم الحجّة ببعث الرسل وتذكير الملقيات ذكراً عذراً أو نذراً فيقيمون الحجّة عليهم بالآيات المحكمات البيّنات فكفروا بها وقالوا للرسل وأتباعهم: {إِنْ أَنتُمْ إِلَّا تَكْذِبُونَ ﴿١٥﴾ قَالُوا رَبُّنَا يَعْلَمُ إِنَّا إِلَيْكُمْ لَمُرْسَلُونَ ﴿١٦﴾ وَمَا عَلَيْنَا إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ ﴿١٧﴾} [يس]، حتى يقول الرسول والذين آمنوا معه متى نصر الله؟ فأتاهم نصر الله لا مبدل لكلماته ولا مخلف لوعده، حتى إذا أحسّ المعرضون ببأس الله يزلزل الأرض من تحت أقدامهم فإذا هم من ديارهم يركضون خشية أن يخرّ عليهم السقف، ثم فاجأهم الله بعذاب حربه براً وبحراً وجوًا، فإن فرّوا من ديارهم حين شعورهم بالزلزال وخشوا أن تخرّ السقف على رؤوسهم فمن ثم يفجّر عليهم حمماً بركانيّة من حولهم تمطر ناراً على رؤوسهم فرجعوا إلى مساكنهم كون سقوفها لو خرّت عليهم أهون من نارٍ تذيب الحجار من الحمم البركانيّة أو أهون من الغرق في موجات البحر المسجور براً، وجاءهم العذاب من كلّ مكانٍ ورجع إلى مساكنهم الفارّون الذين نجى منهم بادئ الأمر من الزلزال فوجدوها قد دُمّرت تدميراً، ولم يُعجزوا الله هرباً من عذابه، قالوا: "يا ويلنا إنَّا كنّا ظالمين"! ولم يسألوا الله رحمته التي كتب على نفسه أن يكشف عنهم عذابه، فما زالت تلك دعواهم: "يا ويلنا إنا كنّا ظالمين"، فما زالت تلك دعواهم حتى جعلهم الله حصيداً خامدين، فانتقلوا إلى عذابٍ أشدّ وأبقى، فيقول كلٌّ من الضالين: {يَا حَسْرَتَىٰ عَلَىٰ مَا فَرَّطتُ فِي جَنبِ اللَّـهِ وَإِن كُنتُ لَمِنَ السَّاخِرِينَ ﴿٥٦﴾} [الزمر]، فلم يعودوا مصرّين على كفرهم وعنادهم وتكبرهم؛ بل يعضّ الظالم منهم على يديه من شدّة الندم، وتمّ حبسهم في السجن المركزي بالحبس المؤبد.

وربّما يودّ سائلٌ أن يقول: "وما ذلك السجن؟". فنقول: سجنٌ عظيمٌ له سبعة أبوابٍ ظاهرةٍ؛ نارٌ ذات لهبٍ، وباطنه أشدّ وأعظم، فمن فوقهم ظللٌ من النار ومن تحتهم ظللّ من النار، وكذلك يتمّ إغلاق أبوابها السبعة عليهم؛ حياةٌ بلا موتٍ فلا يموت فيها ولا يحيا، فكلما نضجت جلودهم في أقرب من لمح البصر بدّلهم الله جلوداً غيرها في أقرب من لمح البصر، فهل سوف تصبرون على نارٍ وقودها الحجارة وليست ذات لهبٍ بالحطب من حطب الأشجار الذي منه توقدون؟ بل وقودها الحجارة وسكانها من عبيد الله الظالمين لأنفسهم، وهم فيها يائسون من رحمة ربهم ويناشدون الرحمة من عباد الله المقربين من ربهم أن: "ادعوا ربكم يخفِف عنّا يوماً واحداً من العذاب". وسبب دعائهم لعبيده من دونه كونهم من رحمة الله يائسين، فزادوا أنفسهم ظلماً على ظلمهم لأنفسهم من قبل، برغم أنّ باب دعاء الربّ مفتوحٌ في الدنيا وفي الآخرة، وإنما أغلق اللهُ باب العمل في الآخرة وبقي باب الدعاء مفتوحٌ لمن يسأل الله رحمته، فوعده الحقّ وهو أرحم الراحمين.

فاتقوا الله يا عباد الله، واتّبعوا الداعي إلى رضوان الله، واتّبعوا ما جاء في محكم الذكر، فالفرار الفرار من الله الواحد القهار إليه، واعلموا أنه لا منجى لكم من عذابه في الدنيا والآخرة إلا الفرار منه إليه، فلن يغني عنكم شفعاؤكم عند الله كما تزعمون وعلى الله تفترون، فليس لكم من دونه وليّ ولا نبيّ شفيع.

وَيَا عجبي الشديد من أحزاب المسلمين الذين يعلمون أنّ هذا البيان حقٌّ مستنبطٌ بما جاء في القرآن العظيم ثم يذهبون لقتال بعضهم بعضاً باسم الدين وهم يريدون السلطة الحقيرة في الحياة، فيا للعجب مما يحبّون ويطمعون للوصول إلى كرسي الحكم حبّاً في السلطة والمال! ألا يعلم أنه كان بادئ الأمر ليس إلا مسؤولٌ عن أهل بيته بين يدي الله، ولكن من بعد وصوله لكرسي الحكم أصبح مسؤولاً عن أمّةٍ بأسرها بين يدي الله؟ فإذا كان حاكماً ظالماً لا يحضّ على طعام المسكين، فلا يؤتيه حقّه من بيت مال المسلمين، ثم يقول:
{مَا أَغْنَىٰ عَنِّي مَالِيَهْ ﴿٢٨﴾ هَلَكَ عَنِّي سُلْطَانِيَهْ ﴿٢٩﴾} [الحاقة]، ثم يقول الله لهذا الملِك أو الرئيس: {خُذُوهُ فَغُلُّوهُ ﴿٣٠﴾ ثُمَّ الْجَحِيمَ صَلُّوهُ ﴿٣١﴾ ثُمَّ فِي سِلْسِلَةٍ ذَرْعُهَا سَبْعُونَ ذِرَاعًا فَاسْلُكُوهُ ﴿٣٢﴾ إِنَّهُ كَانَ لَا يُؤْمِنُ بِاللَّـهِ الْعَظِيمِ ﴿٣٣﴾ وَلَا يَحُضُّ عَلَىٰ طَعَامِ الْمِسْكِينِ ﴿٣٤﴾} صدق الله العظيم [الحاقة] .

فاتقوا الله يا معشر عشّاق السلطة، ورضيتم بالحياة الدنيا وذلك مبلغكم من العلم في الدنيا؛ حبّ السلطان أو كسب المال بأي طريقةٍ ولو بطريقةٍ تكون سبباً في سفكّ دماء الناس، وجنودهم يلقون بأنفسهم إلى التهلكة! وَيَا عجبي الشديد ألم يفكر أحدهم حين يقتل فإلى أين المصير؟ فوالله ثمّ والله لو لأحدكم ملْءُ الأرض ذهباً جبالَها وترابها أجمعين ومن ثم افتدى به أجمعين من نار جهنم فما الله متقبِّل منه أن يفتدي نفسه بملْءِ الأرض ذهباً، فلماذا تحبّون المال حباً جماً وتسفكون من أجل المال والسلطان دماء بعضكم بعضاً؟ فلماذا يا معشر المسلمين لا تستجيبون لدعوة الاحتكام إلى كتاب الله إن كُنتُم حقاً تريدون السلطة وسيلةً للحكم بما أنزل الله لرفع ظلم الإنسان عن أخيه الإنسان إن كُنتُم صادقين؟ وإن كُنتم متشدّقين بالدِّين كوسيلةٍ للوصول إلى الحكم والسلطة والمال فلن تستجيبوا. فليفرض أحدكم أنه وصل لكرسي الحكم فاستمتعتم بالمال والسلطة مائة عامٍ، ثم مات وهو حاكمٌ ظالمٌ لرعيته الضعفاء والفقراء والمساكين، ثم حبسه الله في نار جهنم خالداً فيها إلى ما لا نهايةٍ، فما أغنى عنكم ما كُنتُم تستمتعون به في الحياة الدنيا؟ أفلا تعقلون! فأجيبوا الداعي إلى الاحتكام إلى كتاب الله إن كان كلّ منكم يريد أن ينال السلطة ليحكم بما أنزل الله، وإن أبيتم فأنتم كاذبون ولستم إلا متشدقون بالدِّين من أجل السلطة، فأبشّركم بحربٍ من الله جواً وبراً وبحراً؛ ذلكم عذاب يومٍ عقيمٍ من كوكب العذاب الذي سوف يشرق على أرض البشر من جنوب الأرض؛ ذلكم كوكب سَقَر اللواحة للبشر من حينٍ إلى آخر، وتأتيكم بغتةً فتبهتكم فلا تستطيعون ردّها عن المرور على سماء أرضكم، فتمطر عليكم حجارةً من نارٍ ثم لا تنظرون، وذلك وعدٌ محتومٌ.

وأخشى على المسلمين عذاباً دون ذلك الريح العقيم أو نيزكاً ناريّاً مثل راجفة ثمود يقع على أرضكم بسبب إعراضكم عمّا تنزّل عليكم في كتاب الله القرآن العظيم الذي أنتم به مؤمنون فاتّخذتم هذا القرآن مهجوراً من تطبيق أحكامه وحدوده، ولن يعذبكم الله بالكفر بالإمام المهديّ ناصر محمد اليماني فما عساني إلا بشر مثلكم؛ بل غضِب الله عليكم بسبب اعراضكم أن يكون الله حَكَماً بينكم، وما على عبد الله وخليفته الإمام المهديّ ناصر محمد اليماني إلا أن يأتيكم بحكم الله فيما شجر بينكم في دينكم فتسلّموا لحكم الله بينكم خيرٌ لكم يا معشر المسلمين إن كُنتُم تؤمنون بكتاب الله وسنّة رسوله الحقّ التي لا تخالف لمحكم القرآن العظيم، وإن أبيتم فربي وربكم أعلم بما توعون به دعوة الحقّ من ربكم، والحكم لله وهو أسرع الحاسبين، وسلامٌ على المرسلين والحمد لله ربّ العالمين..

عبد الله وخليفته للحكم بما أنزل الله؛ الإمام المهديّ ناصر محمد اليماني.
________________
اضغط هنا لقراءة البيان المقتبس..